جایگاه و اعتبار رای اکثریت در دیدگاه اسلامی
محمد صالحی – 17/5/88
مقدمه :
یکی از مغلطه هایی که از دیر باز در جامعه اسلامی مستمسک دست بعض " متدینین متحجر" و یا " دینداران دین دان دنیا مدار" گردیده است ، جایگاه " اعتبار رای اکثریت در دیدگاه قرآن و شارع مقدس " می باشد . در این میان گروه دوم با توسل به آیات " اکثرهم لایعلمون " و " اکثرهم لایعقلون " ، از یک طرف " نظریه صغیر و مهجور بودن مردم " را بشدت در بین عوام و یا توده متدین تبلیغ کرده ، و از طرف دیگر قائل به " لزوم هدایت از بالا توسط اشخاصی خاص و متعین " بوده و بصورت افراطی بدنبال حذف جایگاه اصلی مردم در حق تصمیم گیری در سرنوشت خود و یا امور عمومی جامعه هستند .
آنچه که از شان نزول آیات فوق فهمیده می شود ، اینست که : قرآن سعی در تقسیم بندی جامعه بر اساس مسائلی که مربوط به حقوق اجتماعی آنهاست نداشته ، بلکه اشاره آن آیات به مواردیست که در حوزه " مسائل غیبی و ماورائی و یا اخلاقیات " بوده و عمده مردم یا " علم به آنها " نداشته و یا " عقل خود را در درک آنها " بکار نمی گیرند .
ذیلا به اختصار موارد مربوطه در قرآن کریم را به بررسی می نشینیم : *
1- تعبیر " اکثرالناس لایعلمون "
قبلا باید به این مطلب توجه کنیم که آیا جمله " اکثر الناس لا یعلمون " ، که می گوید : " بیشتر مردم نمی دانند " ، اطلاق دارد و شامل محسوسات و بدیهیات نیز می شود ؟ آیا می توان گفت : این آیه دلالت می کند که بیشتر مردم نمی دانند آتش داغ است و یا ظلم قبیح است و یا برای هر امتی زمامدار لازم است و یا حکومت تحمیلی مردود است ! آیا این آیه می خواهد بگوید : اکثر مردم این محسوسات و بدیهیات را نمی دانند ؟! البته که چنبن نیست .
برای روشن شدن هدف آیه و نظائر آن به چند نمونه اشاره می شود :
1-1- درباره مردمی که می پرسیدند : " قیامت چه وقت است ؟ " فرمود : " قل انما علمها عند الله و لکن اکثرالناس لایعلمون " 1 ؛ " بگو علم به وقت قیامت فقط نزد خداست ولی بیشتر مردم نمی دانند " .
مقصود آیه : اکثر مردم نمی دانند این مطلب غیبی را جز خدا کسی تمی داند و از اینرو از رسول خدا می پرسند : قیامت چه وقت است ؟ چون خیال می کنند او می داند .
1-2- درباره حضرت یوسف که از زندان و اسارت به قدرت و عزت رسید ؛ می فرماید : " و کذالک مکنا لیوسف فی الارض ... والله غالب علی امره و لکن اکثرالناس لایعلمون " 2 ؛ " و اینچنین به یوسف در زمین مکنت و عزت دادیم .... و خدا بر کار خود غالب است ولی بیشتر مردم نمی دانند .
مقصود آیه : اکثر مردم نمی دانند دست تقدیر الهی و نیروی مرموز خدایی کارساز است و خدا برکار خود غالب است .
1-3- درباره اینکه کم و زیاد شدن رزق انسان به تقدیر خداوند است و اکثریت مردم نمی دانند ؛ " قل ان ربی یبسط الرزق لمن یشائ و یقدر و لکن اکثرالناس لایعلمون " 3 ؛ " بگو بی تردید پروردگار من رزق هرکس را بخواهد گسترش می دهد و یا تنگ می گیرد ولی بیشتر مردم نمی دانند . "
مقصود آیه : در این مسئله دقیقی که به قضا و قدر خدا مربوط است بیشتر مردم نمی دانند که کم و زیاد شدن رزق بدست خداست .
نتیجه : قدر مشترک بین مدلول سه آیه مذکور اینست که هر سه از مسائل دقیق ماورائ طبیعی و غیبی است زیرا " وقت قیامت " و " به عزت رساندن انسان اسیر و زندانی " و " تقدیر رزق بندگان " هر سه از مسائل ماورائ طبیعت است که دانستن رموز آنها از دسترس مردم خارج است ولی بیشتر مردم این مطلب را نمی دانند .
2- تعبیر " اکثرهم لا یعقلون "
ابتدا به بررسی چند نمونه از آیات قرآن پرداخته و سپس به نتیجه گیری خواهیم پرداخت :
2-1- درباره کافرانی که به خدا افترا می زدند و احکامی را که برای حیوانهای " بحیره " و " سائبه " و " وصیله " و " حام " از خود ساخته بودند به خدا نسبت می دادند ؛ می فرماید : " ... الذین کفروا یفترون علی الله الکذب و اکثرهم لایعقلون " 4 ؛ " آنانکه کافر شدند به خدا افترا می زنند ( و احکام خود ساخته را به او نسبت می دهند ) و بیشتر آنان عقل خود را بکار نمی بندند و تدبر نمی کنند .
2-2- درباره مسلمانان بی ادبی که از پشت حجره های رسول خدا ( ص ) آنحضرت را با ندای بلند صدا میز دند ؛ فرمده است : " ان الذین ینادونک من ورائ الحجرات اکثرهم لایعقلون " 5 ؛ " ای رسول گرامی آنانکه از پشت حجره ها ترا با ندای بلند صدا می زنند اکثرشان عقل خود را بکار نمی بندند .
2-3- درباره مردمی که پیامبر خدا را مسخره می کردند و هوای نفس خود را خدای خود قرار داده بودن ؛ فرموده است : " ارایت من اتخذ الهه هواه افانت تکون علیه وکیلا ؟ ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ؟ ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا " 6 ؛ " آیا کسی که هوای خود را خدای خود گرفته است تو ای پیغمبر می توانی او را اجبارا هدایت کنی ؟ آیا تو گمان می کنی که بیشتر اینان گوش شنوا دارند یا عقل خود را بکار می اندازند ؟ نه چنین است ، اینان جز بمانند گاو و گوسفند و شتر نیستند بلکه گمراه ترند ." ضمنا پوشیده نیست که عبارت : " ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ؟ " در آیه یاد شده در معنای " اکثرهم لایعقلون " است .
نتیجه : قدر مشترک بین این سه آیه اینست که در هر سه آیه افرادی که کارهای ضد اخلاق و فضیلت انجام داده اند مورد نکوهش واقع شده اند ... و معلوم است کسانی که کارهای زشت و ضد فضیلت می کنند عقل خود را بکار نمی اندازند .
3- نتیجه نهایی :
از آنچه گذشت روشن شد که :
3-1- عبارت " اکثر الناس لایعلمون " در قرآن مربوط به مسائل غیبی و ماورائ طبیعی و عبارت " اکثرهم لایعقلون " مربوط به کارهای ضد فضیلت است و هیچکدام مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .
3-2- اینگونه آیات شامل مسائل اجتماعی که حل آنها بعهده خود مردم است نمی شود .
4- تذکاریه :
4-1- معتبر دانستن رای اکثریت در مسائل اجتماعی ( مانند انتخاب رئیس حکومت ) ، غیر تقلید از اکثریت در مسائل فکری و علمی و اعتقادی است که قرآن از آن نکوهش کرده است .
4-2- منطقه اعتبار رای اکثریت ، منطقه حقوق و مسئولیتهای اجتماعی است نه منطقه علوم و اعتقادات و اخلاق .
4-3 – اعتبار دادن به رای اکثریت اطاعت و تقلید از اکثریت نیست بلکه عمل کردن به یک قرارداد عقلایی و اجتماعی است که عقلا برای رفع تزاحم حقوق ( و تعیین زمامدار ) آنرا انتخاب کرده اند و این پیروی از عقل است نه پیروی کورکورانه از اکثریت .
پاورقی ها :
1- اعراف – آیه 187
2- یوسف – آیه 21
3- سبا – آیه 36
4- مائده – آیه 103
5- حجرات – آیه 4
6- فرقان – آیات 43 و 44